برای ساخت یک موسیقی خوب، باید شنونده ای حرفهای بود!
آخرینباری که به موسیقی گوش دادید کی بود؟ آیا صرفا برای پر کردن زمان بود یا از آن لذت بردید؟ آیا به آن با تمرکز و کنجکاوی گوش فرا دادید یا صرفا آن را شنیدید؟ شاید بپرسید مگر فرقی بین این دو است؟ جواب بله است و دانستن این تفاوت امری حیاتی در ساخت موسیقی شماست. شاید این جملهی شرلوک هولمز را به یاد داشته باشید که به دکتر واتسون گفت: «تو میشنوی، اما گوش فرا نمیدهی.» همانطور که بین «دیدن» و «مشاهدهکردن» فرق است، موسیقیدان باید این را در نظر داشته باشد که بین «شنیدن» و «گوش فرا دادن» تفاوت است. وقتی به موسیقی گوش فرا میدهید، در کنار لذت بردن از قطعهی موسیقی، به دانش خود از این هنر نیز اضافه میکنید. به نوع هارمونیها، ضربآهنگ، جنس صداهای استفاده شده، تغییرات تفکر و تغییرات آهنگسازی آن موسیقیدان و … توجه میکنید. خود را در تجربهی هنرمند دیگری به چالش میکشید و سبد الهامات و دانستههای خود را بزرگتر و بزرگتر میکنید.
اهمیت شنونده بودن
خاستگاه موسیقی درون شماست، جایی ناشناخته که شما و حستان را به شیوهای که از هیچ فردی غیر از خودتان بر نمیآید، به زبانی نمادین بیان میکند. هدفونتان را بردارید و به آهنگ جدیدی گوش فرا دهید. مثلا به ضربات اسنیر (Snare) توجه کنید. به صدای سازها توجه کنید. چطور سازی جای خود را به دیگری داد؟ آیا خواننده از هارمونی بر روی صدایش استفاده کرد؟ آیا اجزای شروع آهنگ را میتوانید از هم تفکیک دهید؟ و مهمتر از اینها، آیا کلیت این آهنگ در شما وجد و الهام به وجود آورد؟ یا وقتتان تلف شده؟ من نیاز دارم بدانم چطور اجزای درام در نقاط درستی از آهنگ استفاده میشوند و چطور میکس میشوند، اما این همه چیز نیست. با گوشدادن به موسیقیهای مختلف و یافتن موسیقیهای جدیدی که مرا به وجد میآورند، محدودهی درکم از ساز درام را گسترش میدهم. با وجهههای تازهای از نواختن سازها آشنا میشوم و ایدههای جدیدی برای ساختن آهنگ بدست میآورم.
افراد زیادی را دیدهام که تمام ابزار لازم برای ستاره شدن را دارند. به نواختن یک یا چند ساز مسلطند، پای کامپیوتر نیز قدرت اعمال خواستههایشان را دارند. آنها احتمالا به دورههای مختلف کسب مهارتهای ساخت و پردازش موسیقی رفتهاند و به راحتی در پروژههای مختلف مینوازند. اما وقتی صحبت از موسیقی خودشان میشود، علامت سوالهای بزرگی با خود حمل میکنند. «چه چیزی به من الهام میدهد؟» «چرا برای شروع ایدهای ندارم؟» «چرا همهی تنظیمهایم تکراری میشود؟» «سولوی بعدی گیتارم چه حس تازهای میتواند داشته باشد؟» و مهمترین سوال این است که: «کیفیت و لهجهی شاخصی که در من نهفته است را چگونه بیابم؟» همچنین در گروه دیگری از موسیقیدانها که از قبل خود را یافتهاند و سبک و سیاق خود را میدانند، همیشه این چالش مطرح است که «بعد از این باید چه بسازم؟» «آیا حرفهایم، ملودیهایم تمام شدهاند؟». بسیاری از موسیقیدانهای بزرگ همیشه مشغول دست و پنجه نرم کردن با این چالشها هستند. اینجاست که ابزار قدرتمندی به نام موسیقی گوشدادن به کمکمان میآید. جایی که تجربه و احساس دیگران نسبت به اتفاقات متفاوت را مییابیم و به تلاش و کار دیگران دقت میکنیم. آهنگی که دوستش دارید منبع الهام بزرگی برای آهنگهای بعدی خودتان است و با شنیدن تنظیمهای بیشتر و ریتمها و ملودیهایی که برایتان جذاب است، در حقیقت مشغول پیدا کردن خودتان هستید.
سه شکل مختلف گوش فرا دادن در فضای آکادمیک
۱- گوشدادن موثر
این احتمالا پایهایترین کار یک شنوندهی حرفهای است. در این روش فضای کلی کار را در ذهن خود تجسم میکنیم. به تمام محدودهی استرویو به دقت گوش میدهیم و توجه خود را معطوف به سازهای استفادهشده میکنیم. همانطور که از شنیدن آهنگ مورد علاقه یا آهنگ جدیدی که کنجکاویمان را برانگیخته، لذت میبریم. این سوالها را از خود میپرسیم: سبک این آهنگ چیست؟ در این نقطهی آهنگ چه سازهایی نواخته شده؟ آهنگ تند است یا آرام؟ چه احساسی به من میدهد؟ آیا صدای استرینگ را دوست دارم؟ آیا اتفاق جدیدی افتاده؟
۲- نگاه به ساختمان اثر
در کنار نگاه به جزییاتی مانند ورود و خروج سازها و سبک آهنگ، در این روش، به حسی که آهنگ در نقاط مختلف اثر منتقل میکند فکر میکنیم. پارتهای مختلف آهنگ را با هم مقایسه میکنیم و از خود میپرسیم اگر من بودم چه میکردم؟ چرا این هنرمند در این نقطه تکنوازی قرار داد؟ چرا در اوج از این صداها استفاده کرد؟ چرا آن تکه از شعر رو چند بار خواند یا دلیل اوج گرفتن خواننده در قسمت پایانی آهگ برای جلوگیری از یکنواختی بود؟ یا تکرار کار دیگران؟ یا دلیل عمیقتری داشته؟
۳- توجه به ارتباط آثار مختلف با هم
این روش گوش فرادادن احتمالا بیشترین زمان و انرژی را میگیرد اما حتما بهترین نتایج را نیز به همراه دارد. حالا نیاز است در کنار گوشدادن به جزییات تنظیم و ساختمان اثر، به مقایسهی اثر با آثار همشکل خودش بپردازید. به اینکه شعر استفادهشده در آهنگ با فضای آهنگ همخوانی دارد؟ دیگران با چنین شعرهایی چه چیزهایی ساختهاند؟ چه تصاویری به ذهنتان ورود میکند؟ آیا آهنگ قدرت تصویرسازی دارد؟ این آهنگ و این حس را در چه موسیقیهای دیگری تجربه کردهاید؟ با گذر زمان، تغییر شرایط زندگی و شکل دنیا، چه چیزهایی از این موسیقی تغییر کرده؟ آیا همانطور که نقاشی پیشرفت میکند، در این سبک هم پیشرفت و تطبیق میبینید؟
پنج نکته برای حرفهای شنیدن!
۱- مقدمات را فراهم کنید.
اگر بر روی موبایل گوش میدهید، بهتر است از یک هندزفری یا هدفون خوب استفاده کنید. هدفونهای استودیویی برای توجه بهتر به فضای استریو مناسبند. در استودیو از مانیتورهایی که با آن میکس میکنید استفاده کنید و در جهت مناسب و فاصلهی قانونی بنشینید.
۲- کیفیت فایل موسیقی
هر چه کیفیت فایل موسیقی بهتر باشد، برای بررسی بهتر است. همانطور که میدانید پلتفرمهای موسیقی برای یکسانسازی صدای آهنگها آنها را کمپرس میکنند و از کیفیت فایل کم میکنند. بنابراین اگر آلبوم موسیقی روی CD یا به صورت فایل .Wav یافتید، گزینهی مناسبتریست.
۳- تکرار، تکرار و تکرار
معمولا با یک بار گوش فرا دادن به قطعه نمیشود به تمام جزییات دقت کرد. هم میخواهیم ریتم آهنگ را مطالعه کنیم، هم سازهای لید را، هم ادای کلمات توسط خواننده و … . اگر قسمتی از آهنگ توجهتان را جلب کرد به عقب برگردید و دوباره گوش کنید. شاید نکتهای برای آهنگهای بعدیتان آنجا نهفته است.
۴- با آهنگ همراهی کنید.
بعد از یک بار گوش فرا دادن به قطعه، اگر آن اثر برایتان زیبا بود، حالا سازتان را بردارید و همراه آهنگ بنوازید. یا همراه خواننده بخوانید. ببینید اگر شما جزوی از این تجربه بودید چه چیزی اضافه میکردید؟ آگر خودتان سازندهی این اثر بودید جای چه ایدههایی خالی بود؟ ضمن اینکه در نواختن با آهنگ، آکوردها و شکلهای جدید نواختن و کار با ریتم (ریتم سازی) را میآموزید.
۵- گوش خود را تمرین دهید.
به عنوان یک موسیقیدان این مزیتی بزرگ است که گوشهایتان نسبت به موسیقی حساس و قدرتمند باشد. نیاز نیست همیشه در اینترنت به دنبال گام با اکورد آهنگ بگردید. خودتان روی ساز به دنبال نتها و فواصل درست بگردید و سعی کنید مینور یا ماژور بودن فضای کار را درک کنید. یاد بگیرید صدای هارمونیهای معلق یا Sus چه فرقی با هارمونیهای هفتم دارد. این برای آهنگسازی آثار خودتان ضروریست.
ممنونیم که تا پایان این مقاله همراهمون بودین.