تأثير موسيقي بر سنين مختلف 1
استفاده از موسيقي از روشهاي بسيار مؤثر در افزايش سطح نبوغ، آگاهي و قدرت ذهني است. موسيقي بر تفكر و نوع يادگيري تأثير فراواني دارد به طوريكه متعاقب اين تأثير تغييرات محسوسي در زندگي افراد ايجاد مي شود . به طور حتم آشنايي با موسيقي در سنين پايين اين تأثيرات را بيشتر مي كند و اصلي ترين بخش يادگيري نيز در افراد به همان سالها بازمي گردد. اين آموزش تأثير فراواني در مراحل بعدي زندگي دارد . به طور كلي آسان ترين و اساسي ترين روش آموزش كودكان در تمامي فعاليتها، استفاده از موسيقي است . تاثيرات موسيقی بر ذهن :آیا همه انسانها نابغهاند؟ آمارها اين طور نشان نميدهد. در حقيقت شايد بيشتر انسانها ذاتاً با استعداد نباشند. بيشتر مردم تقريباً در حد متوسط هستند. شايد تعداد خيلي كمي بالاتر يا پايينتر از اين حد باشند. به طور كلي مردم براي ياد گرفتن در تلاشاند و ميخواهند بيشتر در مورد دنياي اطرافشان بدانند و آگاهتر شوند. برخي انسانها سريعتر و بهتر ياد ميگيرند و اين سرعت يادگيري است كه نوابغ را از نظر يادگيري از طبقه متوسط جدا ميكند. نابغهها در زمان يادگيري دچار مشكل نميشوند چون خيلي زود ياد ميگيرند ولي ديگران، به كمك احتياج دارند. روش مناسب در افزايش سرعت يادگيري، موسيقي است. افراد با موسيقي، آموزش ميبينند و به خاطر آن مغزشان سريعتر رشد ميكند. برخي موسيقيها هنگامي كه به طرز صحيحي اجرا ميشوند ميتواند اثرهاي مثبتي بر يادگيري و طرز برخورد و نگرش فرد داشته باشد. موسيقي وسيلهاي است قوي و وقتي به مفهوم آن توجه كنيم ميتواند تغييرات مثبت و منفي چشمگيري در زندگيمان داشته باشد. اولين و مهمترين آن يادگيري در كودكان است. اصول يادگيري در سن كم به كودك القا ميشود و اهميت به اين اصول ميتواند تأثيرات مهمي در آينده يادگيري كودك داشته باشد، البته وقتي موسيقي به روش سودمندي به كار برده شود، اين در بسياري جهات به كودك كمك ميكند. روشي كه يادگيري را براي كودك آسانتر ميسازد، برگزاري كلاسهاي موسيقي در فعاليتهاي روزمره كودك است. مطالعهاي بر روي ده كودك سه ساله انجام شد كه توانايي و سرعت چيدن قطعات پازِل در آنها مورد آزمايش قرار گرفته بود. بعد از گرفتن آزمون اوليه به پنج كودك روزانه سي دقيقه آموزش خوانندگي و به پنج كودك ديگر هفتهاي پانزده دقيقه درس پيانو داده شد. درسها براي يك دوره، بيش از شش ماه اجرا شد و بعد از شش ماه همه بچهها پيشرفت چشمگيري در سرعت چيدن پازل از خود نشان دادند. محققان اين مهارت را، در كنار هم قرار دادن قطعههاي پازل يافتند، مثل استدلال مشابهي كه مهندسان، شطرنجبازان و رياضيدانان عاليرتبه به كار ميبرند. اين مطالعه بر روي كودكاني انجام شد كه امتيازات اولية آنها پايينتر از حد متوسط بود ولي پس از آزمايش، امتياز آن تقريباً دو برابر شد. محققان كارِ قرار دادن قطعات پازل در كنار هم را استدلال انتزاعي ناميدند. با آموزش موسيقي چنين مهارتهاي انتزاعي را در انجام رياضي و يا برخي كارهاي ديگر كه فرد بايد آنها را در ذهنش به تصوير بكشد، تمرين ميكند و به كار ميبرد. مطالعهاي هشت ماهه توسط فرانسيس. اچ. راشر (Frances H. Rauscher) از دانشگاه كاليفرنيا صورت گرفت كه در آن به نوزده كودكستانيِ حدوداً بين 3 تا 5 سال، هفتگي آموزشهاي پيانو و روزانه آموزش خوانندگي داده ميشد. درحاليكه به پانزده كودكستاني ديگر هيچ آموزش موسيقي داده نشد. در نيمه و پايان اين مطالعه، آزمايشي روي آنها صورت گرفت. تنها بعد از چهار ماه امتيازها در آزمون قرار دادن قطعات پازل براي درست كردن يك عكس در گروهي كه آموزش موسيقي ديده بودند به طور قابل توجهي پيشرفت كرده بود، درحاليكه گروه كنترلشده پيشرفتي نداشت گرچه هر دو گروه با امتيازي مساوي شروع كرده بودند. شايد اين نوع پيشرفت آن طور كه مردم تصور ميكنند باعث تغيير و اصلاح نشود ولي نتيجة آن را نميتوان ناديده گرفت. راشر(Rasher)، اظهار ميكند كه آموزش موسيقي ميتواند باعث پيشرفت هوشي كودك براي مدت طولاني و شايد هم به طور دائمي شود. در آينده، با استفاده از اين مهارتها، تحقق چنين تغييرات و پيشرفتهايي در يادگيري كودك ميتواند تأثيرات مهمي بر آنها داشته باشد. طبق پيشرفتهاي حاصلشده در اين دوره، موسيقي ميتواند خيلي مفيد باشد. وقتي موسيقي در كلاسهاي درس اجرا ميشود و ضمن آن برنامة درسي اصلي آموزش داده شود، وسيلهاي مفيد در فهم خواهد بود. در نيويورك برنامهاي به نام آموزش از طريق برنامه هنري توسعهيافته يا LEAP براي مدتي اجرا شد كه در آن موسيقي در دوره تحصيلي مدرسه اجرا شد تا امتيازات تحصيلي كودكان را در همه سطوح بهبود بخشد. يكي از راههايي كه موسيقي در آن اجرا ميشود رياضيات است و آن را رياضي موسيقايي ناميدهاند. در آن معلم ريتم (نواخت) را در حساب كردن و محاسبه و به دست آوردن سود، در اصول رياضي جاي داده. با ريتم، دانشآموزان بهتر اصول پايه رياضي مثل كسر و ضرب را ميآموزند. كريستين بارد (Christin Bard) مشاور LEAP بيان ميكند كه موسيقي به مهارتهاي ادراكي كمك ميكند و اين به دانشآموزان اعتماد به نفس ميدهد. در كل، دانشآموزان با اعتماد به نفس به موفقيت دست مييابند و مهمتر از همه نگرش و طرز برخوردشان نسبت به رياضي و يادگيري به طور اساسي بهبود مييابد. موسيقي بهعنوان برنامه تحصيلي كامل و جداگانه ميتواند تغييرات اساسي مثبتي در فرايند يادگيري جوانان داشته باشد. مري جين كالت (Mary Jane Collete) رئيس اداره تحصيل فرهنگي هنري بخش آموزش و پيشرفت حرفهاي مدارس دولتي نيويورك بيان ميكند: فكرِ بسيار خوبِ تحصيل موسيقي نه تنها باعث يادگيري موسيقي كه ارزش اصلي دارد ميشود بلكه به دانشآموزان فرصت گوش دادن، عكسالعمل، ديدن، لمس كردن و حركت را ميدهد. همچنين آموزش مهارتهاي موسيقي، اجرا و تئوري، تدابير ارزشمندي را تأمين ميكند كه به يادگيري مهارتهاي تجزيه و تحليل، تركيب و ارزيابي كودكان كمك ميكند. دانشآموزان ميآموزند اطلاعات را پردازش كنند و با استفاده از تجربههاي عيني، شناختي و ادراكي و حركتي دانش را انتقال دهند. مريجينكالت طرفدار برنامهاي است به نام يادگيري خواندن توسط هنر (LTRTA) كه هنر را رشتهاي جداگانه، در برنامه تحصيلي پايه، به جاي استفاده از آن بهعنوان كمكي براي قسمتهاي مختلف دورة تحصيلي به حساب آورده. موسيقي در حين شنيدن به شكلهاي مختلف آن، صحبت كردن در مورد آن، در تلاش بودن براي فهميدن و تفسير كردن آن به روشهاي مختلف و در بسياري جهات از طريق دنبال كردن و پيروي از آن ياد گرفته ميشود. او در ادامه بيان ميكند: اين تجربيات موسيقايي باعث ايجاد شور و هيجان در كودك ميشود و بدين وسيله باعث پيشرفت كودك در خواندن، نوشتن، فكر كردن و مهارتهاي ديگر ميشود. يادگيري به كمك تمام حواس، فرايند يادگيري را توسعه ميبخشد و شيوههاي مختلف آموزشي را اصلاح ميكند. وقتي كلاس درس، موسيقي را شامل ميشود، ميتواند تأثيرات عظيمي بر مراحل اوليه يادگيري كودك داشته باشد. موسيقي همچنين ميتواند تأثيرات قابل توجهي بر بزرگترها از نظر يادگيري داشته باشد ولي اين تأثير به اندازه تأثير موسيقي بر كودكان نيست. بههرحال اين موضوع واضح و كاملاً قابل درك ميباشد كه كودك سريعتر ميآموزد و همچنين براي كودكان، انجام كارهاي وابسته به موسيقي مثل نواختن يك آلت موسيقي چيزي است كه شايد به آن اندازه براي بزرگترها جالب و هيجانآور نباشد. كودكان اين كار را انجام ميدهند چون براي آنها جديد و هيجانآور است درحاليكه بزرگترها براي انجام كارها بايد تحريك شوند چون كاري را كه به نظرشان ساده ميآيد انجام نميدهند. اين براي بزرگترها يك موضوع انتخابي است ولي وقتي انتخاب كردند كه موسيقي را در زندگي روزمره خود جاي دهند تأثيرات چشمگيري خواهد داشت ولي باز با تأثير آن بر كودكان قابل مقايسه نيست. موسيقي اثر مهم ديگري نيز بر افراد در تمام سنين دارد و آن طرز برخورد آنهاست. اين منطقي به نظر ميرسد كه تظاهر كنيم موسيقي براي افرادي كه كمترين تمايل را به شغلهاي خاص و يا فعاليتهاي ويژه دارند بيشترين كمك را ميكند، ولي موسيقي اين نظر را تغيير ميدهد. موسيقي به شنونده انگيزه و طرز برخورد مثبت ارائه ميدهد. با گوش فرادادن به موسيقي دلپذيري در محيط و حين انجام كاري دشوار ميتوان آن را آسانتر ساخت. در مواردي ممكن است موسيقي طرز برخورد مثبت را افزايش ندهد ولي فشار كار را كم و آن را آسانتر ميكند. مطالعهاي توسط Shawn E. Mueske فارغالتحصيل دانشگاه Mankato State صورت گرفت تا تأثيرات موسيقي (زمينه) را بر برخورد، موقعيت، گذر زمان در لابراتوار و بر رفتار كاري افراد، تعيين كند. او از گروهي كنترلشده كه به موسيقي معروف و دلنشيني بهعنوان موسيقي زمينه گوش ميدادند استفاده كرد و فهميد كه تفاوت واقعياي در رفتار و شيوه برخورد يا موقعيت و پيشرفت دو گروه نيست ولي افزايش قابل توجهي در گذر زمان در لابراتوار و مدت زمان كاركردن به وجود آمد. موسيقي زمينه ميتواند هنگامي كه افراد فكر ميكنند، ياد ميگيرند و كار ميكنند مفيد باشد ولي موسيقي بايد درست اجرا شود. به سادگي فهميده ميشود كه موسيقي غنايي بايد آرام باشد چون اگر اين گونه نباشد ذهن را منحرف ميكند و منطقي است كه نتيجه بگيريم، اگر موسيقي مفيد است ميتوان آن را بلندتر از موسيقي غنايي كرد ولي نه زياد بلند، چون هر موسيقي كه بيش از اندازه كافي بلند باشد يادگيري و تفكر را سختتر ميكند. همانطور كه ميبينيم شنونده بر موسيقي برتري دارد چون هدف اصلي و اولية موسيقي اين است كه بر حالت رفتاري و طرز برخورد شخص اثر بگذارد. اگر شخص به موسيقي غنايي گوش كند، درحاليكه اين موسيقي او را ناراحت ميكند، اين نوع موسيقي نميتواند به او كمك كند كه فكر كند چون بسيار سخت است كه ذهن بتواند بر آن غلبه كند. وقتي شخص به موسيقي زمينه گوش ميدهد مهم است كه موسيقياي كه برايش آشناست و آن را دوست دارد باشد و همچنين به او آرامش دهد و اين اصلاً خوب نيست كه شخص به موسيقياي گوش كند كه فرض ميكند باعث آرامش ميشود و نيز برايش آشنا نيست. امروزه استرس و اضطراب، خطري براي سلامتي است. استرس در زندگي روزمره فراوان است و بنابراين ما هر كاري كه براي سلامتي خود انجام دهيم مفيد است. روشي مهم براي كم كردن استرس در زندگي روزمره، گوش دادن به موسيقي است. سالها پيش قطعه موسيقيهايي منحصراً به هدف تمدد اعصاب و كاهش استرس خلق شد. مطالعات نشان داده كه موسيقيهاي Relaxation يا تمدد اعصاب تنشها را كم ميكند اما گوش دادن به موسيقي انتخابي اثر بهتر و سودمندتري دارد. مطالعة ديگري روي 205 نفر صورت گرفت تا اثرات موسيقي مينور و ماژور را نشان دهد. موسيقي مينور (گام كوچك) به فرد احساس ماليخوليايي، غم و اندوه و نااميدي و موسيقي ماژور(گامي بزرگ) بيشتر اوقات احساس خوشحالي، سرزندگي، شادابي، لذت و هوشياري را به فرد ميدهد. موسيقي وسيلهاي مفيد است و انكار آن دور از حقيقت ميباشد. موسيقي و ساير هنرها باعث ارزش بخشيدن به زندگي ميشود و بدون آن تنوعي نيست و حتي در فرهنگ نيز خلل ايجاد ميشود. در آينده، شايد، روشي مطلوب براي يادگيري اين باشد كه موسيقي را در هر مدرسهاي در دورة تحصيلي جاي دهند. اگر هر مدرسهاي دانشآموزانش را پشتيباني و تشويق كند كه موسيقي را آزادانه دنبال كنند و در زندگي روزمره خود بياموزند و به كار برند، افراد در يادگيري و كار كردن كارآمدتر خواهند بود، و در كل دانشآموزان بهتري نيز خواهند شد. موسيقي براي انسان قدرتي است بزرگتر از آنچه تصور ميشود. با مطالعه بيشتر انسان ميآموزد كه چگونه قدرت آن را مهار نمايد و از آن استفاده بهتري كند