۷ راهکار خلاقانه در تنظیم آهنگ
1.ساز ها را محدود کنید. اگر مشغول ضبط آلبوم هستید، نیاز است چند صدای اصلی به عنوان رنگآمیزی کلی آلبوم داشته باشید. برای هر آهنگ نیز همینطور است. سعی کنید بین سه تا شش المان را مشخص کنید و تمام سعیتان را کنید که از چیز دیگری کمک نگیرید. این به شما کمک میکند در کنار تنظیمی مستحکم، به حدود خود فشار آورید و چیزهایی جدید بر روی همان سازها امتحان کنید. بار دیگر تکرار میکنم؛ امروزه با وجود سازهای مجازی و بانک صداهای بیشمار، موسیقیدان ممکن است هنگام تنظیم، دائما در پی صداهای جدید، ایدههای خوب خود را نادیده بگیرد. مثلا اگر آهنگ راک میسازید، میتوانید در ابتدا بنویسید: درامز، گیتار ریتم، گیتار لید، گیتار بیس، سینت، وکال. سعی کنید ابتدا تمام ایدهها را روی این سازها پیاده کنید، اگر چیزی کم بود، همیشه سازهای دیگری میتوانند وارد شوند. ۲- ماجراجویی روی ابزاری که نمیشناسیم. گاهی نواختن بر روی ساز همیشگیمان، ایدههایمان را به چرخهای تکراری و خستهکننده محدود میکند. نواختن روی سازی که کمتر نواختهاید، یا خریدن سازی جدید که از نواختن آن سر در نمیآورید میتواند اتفاقی مثبت باشد. اگر همیشه در گامهایی خاص مینوازید، اینبار روی گام و فرتها یا کلاویههایی بروید که بر روی آنها تسلط کامل ندارید. این باعث میشود حتی به صورت اتفاقی چیزی هیجانانگیز خلق کنید. کار با Presetها نیز همینگونه است. اینکه ندانسته، با دکمهها و تنظیمات ماجراجویی کنیم و گاهی به صداهایی که قبلا اصلا در نظر نمیگرفتیم فرصت دهیم. بر روی تنظیمات پری-ست سعی کنیم آن صدا را به شکلهای جدیدی تغییر دهیم و رنگی به آهنگ اضافه کنیم که برایش برنامهای از پیش تعیینشده نداشتیم. ۳- میتوان ابتدا ساختمان آهنگ را مشخص کرد. بعضی موسیقیدانها برای گم نشدن در مسیر تنظیم، ابتدا سازهای اصلی را روی نرمافزار میزبان مشخص میکنند، سپس آنطور که در ذهن دارند، برای هر ساز جای خالی ایجاد میکنند تا بدانند در آن نقطه باید آن ساز چیزی بزند. همچنین با کمک رنگبندی سازها، آنها را از هم متمایز کرده و از ابتدا نقشهی راه را در DAW، به شکلی ساده در مقابل چشم قرار میدهند. سپس وقت ضبط کردن یا پر کردن جاهای خالی است. ایدهای که شاید همه با آن راحت نباشند، اما به هر حال، گزینهایست که میتواند ما را از چرخهی همیشگی خارج کند. برای مثال در قسمت نهایی آهنگ، انتظار داریم سولوی کیبورد قرار گیرد. قبل از ضبط آن میتوانیم یک ترک میدی باز کنیم و در محدودهای که تعیین کردهایم، فضای آن را به رنگ خودش باز کنیم. حالا هنگام ضبط دیگر سازها میدانیم در آن نقطه قرار است بعدا یک سولوی کیبورد نواخته شود. ۴- داینامیک! توجه به داینامیک آهنگ، مخصوصا در موسیقی عامه مانند پاپ، الکترونیک و راک، بسیار مهم است. معمولا به شکلی ناخودآگاه آنرا از آهنگهایی که قبلا شنیدهایم آموختهایم. اما همیشه حواسمان به داینامیک نیست. اینکه این آهنگ قرار است شکلی سینوسی داشته باشد؟ یا اینکه مانند آهنگهای Post-Rock از آهستگی و آرامش کمکم به سمت اوج برود؟ آیا نمیشود بعد از کورس آهنگ، لحظهای سکوت و صدای محیط قرار داد؟ یا شاید بتوان برای لحظات آغازین قطعه، صدایی که اصلا به آن فکر نمیکردیم را به عنوان فضاسازی استفاده کرد. توجه به داینامیک آنجا کمک اصلی را به خلاقتر شدن تنظیم میکند که به موسیقیدان گزینههای مختلفی در سطوح مختلفی از آهنگ میدهد. ما در لحظات اوج، کارهای زیادی میتوانیم کنیم، همینطور در لحظات آرامش، در لحظاتی که ریتم آهنگ تمرکز قطعه را به خود اختصاص داده و یا در لحظاتی که قرار است سازها طوری نواخته شوند که شنونده حس کند قرار است اتفاق خاصی در ادامه بیفتد. ۵- به فکر سشن (جلسه) بعدی هم باشید! این یکی پیشنهادی برای کمی درهمریختگی مثبت، مخصوصا برای کسانی که روی پروژههای همزمان کار میکنند، است. هر بار که روی تنظیم آهنگ کار میکنیم، ایدههایی را اضافه میکنیم اما زمانی که خسته شدید و میخواهید سشن (Session) تنظیم را تمام کرده و استراحت کنید، مقداری کار برای شروع شسن بعدی باقی بگذارید. در ضبط ساز یا وکال میتوانید آخرین فایلها را تمیز نکنید، یا در ضبطهای میدی، آخرین تلاشتان را بدون اصلاح باقی بگذارید. دفعه بعدی که کار را شروع میکنید، از اصلاح فایلها شروع میکنید و دوباره به خوبی روی ریل حرکت قرار میگیرید، اما وقتی پس از مدتی به تنظیم نیمهکارهای که کار مشخصی جز خلاقیت بر رویش نمیتوان انجام داد برمیگردیم، با خود میگوییم: «خب، الان باید چکار کنم؟!» ۶- اوتومیشن، پنینگ و ابزار پردازش اوتومیشن، ابزاری بسیار قدرتمند برای خلاقیتورزی در آهنگ است. کافیست لیست المانهایی که میتوان با اتومیشن تغییر داد تسلط پیدا کنید، بعد از آن هر صدایی میتواند شکلهای مختلفی از خود در طول آهنگ نشان دهد، با این کار کاراکتر صدا حفظ میشود و از طرفی پویایی و رنگآمیزی بیشتر به مخاطب القا میشود. میتوانید با پنینگ خلاقانه، شکل جدیدی به آثار بدهید. قرار بر این نیست همیشه پنینگ به همان شکلی که توصیه میشود، اجرا شود. اگر صدای خواننده را دابل کرده و در قسمت چپ و راست بازهی استریو قرار دهید چه؟ مثال این کار را در آهنگهایی از Radiohead یا Elliot Smith میتوان یافت. گروه Red Hot Chili Peppers در آهنگ مشهوری به نام Snow، گیتار الکتریک را کاملا به سمتی Pan کرده به طوری که یادم است یکی از باندهای ماشینم خراب شده بود و صدای یکی از معروفترین ریفهای گیتار دنیا، به طور کامل از آهنگ حذف شده بود! گاهی نیز میتوان پردازش بیش از حد انجام داد. میتوان صدایی معمولی را با کمپرس بیش از حد به صدایی جدید تبدیل کرد. مثلا میتوان برای تنوع در صدایی خستهکننده، به شکل عجیبی EQ انجام داد، به طوری که ماهیت صدا تغییر کند. ۷- بعضی چیزها را باید به شانس سپرد. این لحظات طلایی گاهی در همنوازی رخ میدهد. لحظهای که به طور تصادفی و بدون برنامهریزی، دو نفر چیزی مینوازند که یک هارمونی گیرا و زیبا و تازه ایجاد میشود، آفرینشی که شاید با برنامهریزی و نتنویسی به دست نمیآمد. چرا که هیچکدام از ما به دنبال چنین فواصل موسیقیایی نبودیم. هنگام تنظیم نیز همین شانس را به خود و به آهنگتان بدهید. سازی را بزنید، صدایش را با المانی دیگر بشنوید، اجازه دهید تصادفی که فکرش را نمیکنید رخ دهد و شگفتزده شوید. زمانهایی لاینی ضبط میشود که هارمونی خاص و منحصر به فردی با لاینی دیگر ایجاد میکند، با خوشحالی سعی میکنیم هر دو لاین را اینبار تمیزتر بنوازیم و دقیقا همان نتها را رعایت کنیم، اما در کمال تعجب آن حس قبل و آن دلنشینی قبل ایجاد نمیشود. این هم از زیباییهای موسیقی است. هنر در مقابل «رام شدن» مقاومت میکند، امید که هنرمند نیز چنین کند.