موسیقی و خودشکوفایی 1
موسیقی درمانی تکاملی، روش مخصوصی از تکنیک های موسیقی درمانی است که بر اساس مدل درمان پیشرفته ای بنا شده است . درمان پیشرفته که برای بهبود کودکان دارای آشفتگی عاطفی در مرکز روتلند آتن و جرجیا سازمان یافت نوعی روش روان تربیتی است که در مورد کودکان دچار اختلال های جدی رفتاری و عاطفی به کار برده می شود.
- مکاتب برگزیده تکنیک های موسیقی درمانی
۱. موسیقی درمانی به روش فی البداهه نورودف رابینسون : نورودوف و رابینسون در مطالعاتشان بر روی کودکان معلول ، شیوه یی را در موسیقی درمانی به کار بستند که حول و حوش تکنیک بداهه نوازی پیانو تمرکز داشت . نورودوف و رابینسون دریافتند که تکنیک های فی البداهه موسیقی درمانی در برانگیختن پاسخ کودکان معلول شدید که بی تحرک به نظر می رسند بسیار موثر است . هدف اولیه موزیک تراپیست ها در استفاده از این تکنیک گسترش ارتباط با درمانجو در زمینه تجربه موزیکال است . در ابتدا موزیک تراپیست ها با فعالیت ها حمایت شده ، محیط احساسی موزیکال را به وجود می آورد که افزایش دهنده پاسخ های بیمار است . برای مثال درمانگر ممکن است براساس ریتم حرکت اعضای بیمار، نواختن طبل ، ریتم هایی را بطور فی البداهه پایه ریزی کند یا کوشش نماید ملودی و مضمون آهنگی را با فریادها یا آواگری های بیمار مرتبط سازد. به محض اینکه اولین رابطه و تماس به وجود آمد، تاثیر متقابل موزیکال بین درمانگر و درمانجو پایه و اساس روابط بعدی را به وجود می آورد. از این رو درمانگر در طول درمان با بیمار در ایجاد توانایی های پیشرفته و پاسخ های برانگیخته شده که در جلسات پیشین به دست آمده بطور مداوم کار می کند. این تکنیک درمانی بر روی بیمارانی که اساسا غیراستثنایی هستند تمرکز دارد. در این روش به قدرت موسیقی در بیدارسازی پاسخ های احساسی و انجام عمل به عنوان نیروی خودسازی یا خودشکفتگی تاکید زیادی شده است . در روش فی البداهه استفاده از اصوات ناموزون و به کارگیری اندازه ها، مقام ها و سبک های مختلف آزاد گذاشته شده است . ۲. روش بالینی ارف شولورک : ارف شولورک ، روش خود را در تعلیم موسیقی بر این اساس بنا نهاد که موسیقی حرکت و گفتار غیرقابل تفکیک هستند. روش ارف در هنرهای موسیقی ، حرکت ، گفتار و نمایش هماهنگی و وحدت به وجود می آورد. روش ارف می تواند به عنوان مدلی برای طرح یادگیری تجربیات توصیف شود که رکن اصلی آن یادگیری موسیقی است اما به همان اندازه کاربردهای موثری در زمینه یادگیری اجتماعی و فرهنگی دارد. در روش ارف شولورک کودکان از طریق شیوه های مختلف موزیکی شامل کشفه ، تقلید، بداهه نوازی و خلاقیت راهنمایی می شوند. در این روش ریتم نقطه شروع و اصلی برای ساختن موسیقی است . خلاقیت ، نمایش توام با خواندن ، نواختن سازها یا حرکت ، موسیقی مهمترین بخش تکنیک های ارف شولورک است . «موسیقی ارف شدیدا شخصی و متکی بر اجرای ارتباطی است . مواد آن مطلوب و مطابق افکار موزیکال کودکان است .» اگرچه این روش اصولا برای استفاده کودکان در کلاس های مقدماتی ایجاد شده اما بطور وسیعی مورد استفاده دیگر گروه های سنی نیز قرار گرفته است . شامروک ۱۹۸۶ دریافت که اگر توانایی ها و علایق گروه ها به دقت موردنظر قرار گیرد، روش ارف بر هر گروه سنی که می توانند از تجربیات خلاق موسیقی بهره ببرند مانند دانش آموزان ، دانشجویان ، شهروندان ممتاز اثر دارد. کتاب های متعدد و مطالعات مختلف نشان می دهد که روش های ارف شولورک می تواند بطور موثری در کارهای بالینی و در مورد انواع مختلفی از درمانجویان مانند عقب ماندگان ذهنی ، کودکان اتیستیک ، افراد دچار آسیب های حسی ، معلولان و بیماران پیر مورد استفاده قرار گیرد. فعالیت های ارف شولورک غالبا فعالیت گروهی است . از این رو از این فعالیت ها می توان در تشویق درمانجویان برای شرکت در تجربیات معنادار گروهی استفاده کرد و به پیشرفت مهارت های اجتماعی آنها کمک کرد. ۳. کاربردهای بالینی مفاهیم کودالی : کودالی معتقد بود که در مملکت خود مجارستان هرکس باید نه تنها از نظر موسیقی با استعداد باشد بلکه در زمینه خواندن و نوشتن موسیقی مانند خواندن ونوشتن زبان بومی تعلیم ببینند.» در روش کودالی به نت خوانی مناسب ، یادگیری از روی عادت بدون فکر، شنوایی باطنی مانند تمرین ذهنی تاکید می شود. تکنیک های این روش شامل «علایم ، بازی ها، کف زدن ها، خواندن نتهای موسیقی ، نت نویسی ریتمیک و اساسا خواندن آواز است » که بعد از اینکه مهارت ها کاملا فرا گرفته شدند مفاهیم ذهنی مطرح می شوند. اکثر روشهای آموزشی کودالی می تواند برای موزیک تراپیست هایی که با افراد دچار آشفتگی عاطفی ، ناتوانی یادگیری یا عقب ماندگان ذهنی کار می کنند سودمند باشد. یادگیری در ابتدا از طریق تقلید دنبال می شود و نه با تعالیم شفاهی پیچیده . مهارت های موزیکی از روی عادت بدون فکر قبل از ارتباط آنها با علایم و مفاهیم ذهنی آموخته می شود. بنابراین دشواری رمزها یا مفاهیم مانع پیشرفت و علاقه فرد در انجام مهارتهای موزیکی نمی شود. کمک های بصری که علایم دستی نت خوانی فراهم می شوند موجب نیروی حسی مضاعف می شود که جریان یادگیری را می تواند آسانتر کند. همچنین روش کودالی نشان می دهد که توجه فردی ، تماس بدنی ، لمس و تماس بصری ، عناصر مهم ارتباط مطمئن و نزدیک هستند و تلاش می کند تا این نوع ارتباط را در بازی های موزیکال با ترکیب درجات مختلف تماس بدنی تقویت کند. . کاربردهای بالینی روش هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی دالکروز دوره کامل آموزش دالکروز شامل مواردی چون شناخت متداول اجزای هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی یورتیمیکز است . تکنیکی که از حرکت بدن برای ایجاد احساس ریتم موزیکال استفاده می کند که با تربیت گوش ، نت خوانی و بداهه نوازی توام است . دالکروز کوشش کرد روشی را ابداع کند که دانش آموزان آن را بطور شنوایی ، شفاهی و بدنی تجربه کنند و سپس با خلاقیتی فردی ارایه دهند. «راه حل های این روش تقویت شنوایی باطنی و تقویت حس ششم و احساس عضلانی است که با ذهن در ارتباطند و در موسیقی دارای عناصر زمان ، فضا و انرژی هستند. تقویت حس لامسه به وسیله تجربه ریتم از طریق حرکت بدن بخشی از روش دالکروز بوده است که به آسانی در آموزش استثنایی و موسیقی درمانی به کار رفته است . دالکروز موسیقی را به دانشجویان نابینا در بارسلونا آموزش می داد. او تمرینات مخصوص هماهنگی حرکت بدن با موسیقی را برای کمک به افراد نابینا توصیه می کرد. تا به تقویت آگاهی فضایی و مفاهیم ، حساسیت حس لامسه ، حس عضلانی و خودآگاهی و افزایش مهارت های شنوایی آنها کمک کند. دالکروز احساس کرد که موسیقی به ارتباط بین معلم و دانش آموزان نابینا کمک می کند و فقدان حالات غیرلفظی آموزگار مانند لبخندها را جبران می کند. از آنجایی که حرکت با فعالیت های موزیکی برنامه های یورتیمیکز هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی می تواند تا اعماق واکنش های عاطفی ضمیر ناخودآگاه پیش رود، بنابراین این تمرینات می تواند به عنوان ابزارهایی در آموزش و ابراز احساسات به کار رود. این موضوع در درمان بیماران دچار آشفتگی های عاطفی ، اختلال رفتاری ، ناتوانایی های رشدی یا بیماری های روانی اهمیت زیادی دارد. همچنین از برنامه های هماهنگی حرکت بدن با موسیقی در بهبود مهارت های شنوایی و گفتاری ناشنوایان استفاده می شود و زمان واکنش کلامی بیماران شیزوفرنی را افزایش می دهد.